در مشاوره ايجاد راهنمايي و طرحريزي تحصيلي ـ شغلي فرد را در رسيدن به امنيت مالي مدد مي‌رساند.

3 ـ اعتماد به نفس، اعتماد به ديگران، نياز به قابل اعتماد بودن، نياز به اعتماد كردن، مورد اعتماد قرار گرفتن، اين دو نياز متقابلاً مؤثر بر هم، صرفاً از طريق تماس با ديگران قابل ارضاء است. (ر.ك سايت جسيا.اجو)

3 ـ محبت و تعلق: آدمي نيازمند روابط محبت‌آميز با ديگران و داشتن جايي در ميان آنهاست. عدم وجود چنين روابطي منجر به احساس تنهايي و انزوا مي‌شود. وقتي مقبول ديگران باشيم احساس تعلق مي‌كنيم و اين به رشد مثبت هويت ما كمك مي‌كند. همه نيازمنديم كه درابتدا خود را قبول داشته باشيم بين قبول خود و قبول ديگران رابطه لازم و ملزوم وجود دارد.

4 ـ عزت نفس : مازلو عزت را عبارت از اين مي‌داند كه فردي احساس كند خودش و ديگران او را مفيد و مثمرثمر مي‌داند اين نياز وقتي ارضاء مي‌شود كه فرد احساس ارزش،‌ قدرت، سودمندي و اطمينان نمايد. البته اين تصور كه عزت همواره با موفقيت و دارائي همراه است، كاملاً غلط است. نياز به عزت با عوامل ارزشي، احترام، موفقيت و مسئوليت ارتباط دارد. احساس عزت يك امر دروني و در عين حال بيروني است. بدون اينكه خود احساس كنيم كاري كرده‌ايم، آن كار در ديد ما بي‌اهميت خواهد بود. يكي از ويژگيهاي آدمي كه منجر به عزت مي‌گردد احساس مسئوليت است. وقتي رفتار براي فرد ايجاد عزت مي‌كند كه توأم با احساس مسئوليت باشد. مسئوليت، عمل و احترام، يك مدار مرتبط به هم را تشكيل مي‌دهند. براي موفقيت در هر امري بايد قبول مسئوليت كنيم، بديهي است پس از انجام درست كار، مورد احترام خود و ديگران واقع مي‌شويم، براي حفظ و تداوم احترام هم احساس مسئوليت لازم است.

5 ـ تحقق خويشتن: بين تحقق خويشتن و نياز به تحقق خود تفاوت وجود دارد. تحقق خود، مرحله‌اي از بودن است در حالي كه نياز به تحقق خود نيروي محركه‌اي است كه بر اعمال فرد وارد مي‌شود. (ر.ك اسميت، 1969)

انسان تحقق ‌يافته، آدمي است كه «خودش بودن» برايش آسان و طبيعي است، زيرا به خود اطمينان دارد و خويشتن را پذيرفته است. به عبارت ديگر با خود در صلح زندگي مي‌كند. خودكفا و متمايل به نوع انسان است.شديداً متمايل به كمك‌رساني به ديگران است. قدرت تحمل ابهام را داراست. (ثنائي 1377، مازلو 1973، اسميت 1973)